آنچه از آه ستمکش، بستم از واعظ قزوینی غزل 337

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود

1 آنچه از آه ستمکش، بستم کیش رود رحم بر شه کنم، ار ظلم بدرویش رود

2 شود آبادی کشور ز زیادیها کم پس رود دولت، چندانکه ستم پیش رود

3 اعتبار دگر امروز منافق خو راست دو زبان گشته قلم، تا سخنش پیش رود

4 بردر دل ز تأمل بنشان دربانی تا بلب حرف نیارد، بسر خویش رود

5 سخن مرد دل آزار، بدلهای نژند همچو گرگیست، که آن رد رمه میش رود

6 نیک کن، نیک؛ که زنجیر عمل پاپیچ است نتواند قدم از نقش قدم پیش رود

7 گل خیرش نبود، جز گل آتش واعظ از تو گر خار جفائی بدل ریش رود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر