- لایک
- ذخیره
- شاعر
- تفسیر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.
1 خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
2 جانا به حاجتی که تو را هست با خدا کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
3 ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
4 اربابِ حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است
5 محتاج قصه نیست گرت قصدِ خون ماست چون رخت از آن توست، به یغما چه حاجت است
6 جامِ جهان نماست ضمیرِ منیرِ دوست اظهار احتیاج، خود آن جا چه حاجت است
7 آن شد که بارِ منتِ مَلّاح بردمی گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
8 ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست احباب حاضرند، به اعدا چه حاجت است
9 ای عاشقِ گدا چو لبِ روح بخش یار میداندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است
10 حافظ! تو ختم کن که هنر خود عیان شود با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است
معنی شعر:
آن چیزی که بلای جانت شده است کشمکش درونی ، ناامیدی ، اتکای به دیگران و هم نشینی با افراد گزافه گوی بی مایه است. با اتکال به خداوند صبور و امیدوار متکی به خود باش و از دیگران کمک نخواه. و از افراد گزافه گوی جاه طلب جدا احتراز کن
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.