- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن دل به چه کار آید کان خانه تو نبود وان موی چه بندد دل، گر شانه تو نبود
2 آنکو سر تو دارد، پس از سر خود ترسد دیوانه خود باشد، دیوانه تو نبود
3 خواب اجلم گیرد از غایت بیخوابی گر مونس من هر شب افسانه تو نبود
4 محروم ترین مرغم، خال لب خود بنما حسرت نخورم باری، گر دانه تو نبود
5 از سینه برون کردم آتش زده جان خود تا سوخته دردی همخانه تو نبود
6 از شعله چه ترسانی، ای شمع دل، ار جانم دوزخ نکند لقمه، پروانه تو نبود
7 دیوانه بقا ندهد ده روزه برات جان گر خسرو مسکین را پروانه تو نبود