1 بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم
2 آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت نیست چون آینهام روی ز آهن چه کنم
3 برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیر کارفرمای قدر میکند این من چه کنم
4 برق غیرت چو چنین میجهد از مکمن غیب تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم
5 شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم
6 مددی گر به چراغی نکند آتش طور چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم
7 حافظا خلد برین خانه موروث من است اندر این منزل ویرانه نشیمن چه کنم