این چه روزست اینکه یار از امیرخسرو دهلوی غزل 21

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

این چه روزست اینکه یار از در درآمد مر مرا

1 این چه روزست اینکه یار از در درآمد مر مرا وه چه کار است اینکه از جانان برآمد مر مرا

2 این چه بویست اینکه جا اندر دماغ جان گرفت این چه روزست اینکه در چشم تر آمد مر مرا

3 از گلستان وفا برخاست بادی ناگهان مشک در بالین و گل در بستر آمد مر مرا

4 ناگهان آمد چو آب زندگانی بر سرم زنده امروزم که آب اندر سر آمد مر مرا

5 گردنم می خواست تا در چنبر آرد زلف تو اینک اینک گردان اندر چنبر آمد مر مرا

6 گو برو ساقی که جان از روی جانان مست شد گو قدح بشکن که می در ساغر آمد مر مرا

7 گر کسی را در جهان از طلعت دیدار خویش طالعی آمد نکو نیکوتر آمد مر مرا

8 خسروم گر خود سلیمانی کنم دعوی رواست کافتاب رفته بار دیگر آمد مر مرا

عکس نوشته
کامنت
comment