- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چه روزست اینکه یار از در درآمد مر مرا وه چه کار است اینکه از جانان برآمد مر مرا
2 این چه بویست اینکه جا اندر دماغ جان گرفت این چه روزست اینکه در چشم تر آمد مر مرا
3 از گلستان وفا برخاست بادی ناگهان مشک در بالین و گل در بستر آمد مر مرا
4 ناگهان آمد چو آب زندگانی بر سرم زنده امروزم که آب اندر سر آمد مر مرا
5 گردنم می خواست تا در چنبر آرد زلف تو اینک اینک گردان اندر چنبر آمد مر مرا
6 گو برو ساقی که جان از روی جانان مست شد گو قدح بشکن که می در ساغر آمد مر مرا
7 گر کسی را در جهان از طلعت دیدار خویش طالعی آمد نکو نیکوتر آمد مر مرا
8 خسروم گر خود سلیمانی کنم دعوی رواست کافتاب رفته بار دیگر آمد مر مرا