- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت جز طره تو دام بلا را چه توان گفت
2 آن روی که داده ست خدایت صفت آن هم خود تو بگو، بهر خدا را، چه توان گفت
3 چون ماه نو انگشت نمایست دهانت آن خاتم انگشت نما را چه توان گفت
4 شد بسته زلفین تو خون در دل نافه دلبستگی مشک خطا را چه توان گفت
5 هر لحظه صبا بر سر گل بروزد از ناز از کرده تو باد صبا را چه توان گفت
6 شب اشک و دم سرد مرا دید خیالت پس گفت که این باد هوا را چه توان گفت
7 گر چشم مرا ابر گهربار توان خواند خاک کف شمس الامرا را چه توان گفت