- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنچه بتوان، در غمت جان می کشد تا بدان غایت که بتوان، می کشد
2 می کشد خط بر مسلمانی لبت وانگه از خون مسلمان می کشد
3 دیده تا خط ترا بالای لب باد خط بر آب حیوان می کشد
4 حسن روز افزونت از اوج کمال روی مه را داغ نقصان می کشد
5 زلف کاید بر لبت، گویی که دیو خاتم از دست سلیمان می کشد
6 آنچه دل یک چند از زلفت کشید از لب لعلت دو چندان می کشد
7 گر ز شوخی تیر بر دل می زنی خسرو بیچاره از جان می کشد