درین ماتم‌سرا از غفلت از واعظ قزوینی غزل 569

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

درین ماتم‌سرا از غفلت ای جاهل، چه می‌خندی؟!

1 درین ماتم‌سرا از غفلت ای جاهل، چه می‌خندی؟! ترا چه دل، عزیزی مرده ای غافل چه می‌خندی؟

2 چو بلبل بذله‌گویانند زیر پا، چه می‌گویی چو گلبن خنده‌رویانند زیر گل، چه می‌خندی؟!

3 اجل گلچین، زمین دامان گلچین و، تویی چون گل به روز خود چو گل خون گریه کن، ای دل چه می‌خندی؟!

4 به حالت گریه آید هر زمان ابر بهاران را تو با این کشت و کار خشک بی‌حاصل چه می‌خندی؟!

5 نهنگ مرگ پیشاپیش و، موج عمر پی در پی شکسته کشتی و، دریاست بی‌حاصل چه می‌خندی؟!

6 به هم ناید لب از شادی ترا چون گل به مشتی زر اگر از حق نمی‌رنجی، از این باطل چه می‌خندی؟!

7 شب هستی گذشت و، روز مرگ آمد، چه می‌خوابی؟! رهت بسیار صعب و، کار بس مشکل چه می‌خندی؟!

8 گل غفلت، بود در پیش عاقل خنده بی‌جا تو واعظ می‌شماری خویش را عاقل چه می‌خندی؟!

عکس نوشته
کامنت
comment