1 ما را شب هجر او آید چه شود؟ خورشید رخش زدر در آید چه شود؟
2 آن کوکب دولت که دهد کام همه یکروز بکام ما برآید چه شود؟
1 از نرگس توام نظری ای پسر بس است چشمی به من فکن که مرا یک نظر بس است
2 گر آب خضر نیست جگر تشنه تو را پیکان آبدار تواش در جگر بس است
1 نیازمند ترا رسم خود پسندی نیست طریق اهل دلان غیر دردمندی نیست
2 به خلق و لطف تو نازیم ای سهی بالا که سرو قد تورا ناز سر بلندی نیست