چه سر پیش آری و با خود مرا از اهلی شیرازی غزل 1379

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

چه سر پیش آری و با خود مرا همراز گردانی

1 چه سر پیش آری و با خود مرا همراز گردانی بلب چندک رسانی جان و دیگر باز گردانی

2 بخون من چه دشمن را اشارت میکند چشمت هلاک صد چو من این بس که چشم از ناز گردانی

3 ز مستی دوست از دشمن نمیدانی از آن با غیر سخنگویی و روی از عاشق جانباز گردانی

4 اگر افسانه عشقت بپایان آورم صد ره چو گویی یکسخن دیگر همان آغاز گردانی

5 چو بلبل از خزان هجر اهلی بسته لب تا کی بیا ای گل که تا بازش سخن پرداز گردانی

6 پیش او کشته شوم گر پس صد سال بود مهلتی نیست درین قافله جز پیش و پسی

7 چهره زرد تو اهلی چکند دوست ولی برگ کاهی بود از مردم درویش بسی

عکس نوشته
کامنت
comment