-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اطیفه عجب از غمزه نرگست دادند که عالمی کشد و خاطری برنجاند
2 خراب مستی آن عاشقم که در گامش چو جرعه یی بفشانند جان برافشاند
3 ز باد فتنه میان من و فرج گرد است سفال باده بیاور که گرد بنشاند
4 به خاک میدکده تنها نه من فرو ماندم که صدهزار چو قارون بخود فروماند
5 ندانم از در دلها چه یافتی اهلی که همتت دو جهان را بهیچ نستاند
6 آه من خاطر مجموع پریشان سازد دور باد آنکه بدان سرودل آزاد رسد
7 زهر چشمی بنما اهلی دلسوخته را تا بیک چشم زدن در عدم آباد رسد