- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه سازم که سوی تو راهی ندارم کجایی که جز تو پناهی ندارم
2 چگونه کشم بار هجرت چو کوهی که من طاقت برگ کاهی ندارم
3 وصال تو یکدم به دستم نیاید که سرمایه و دستگاهی ندارم
4 مریز آب روی من آخر که من خود به نزدیک کس آب و جاهی ندارم
5 مگردان ز من روی و با راهم آور که جز عشق رویی و راهی ندارم
6 چرا دست آلایی آخر به خونم که شاهی نیم من سپاهی ندارم
7 مکش ماه رویا من بی گنه را که جز عشق رویت گناهی ندارم
8 مرا عفو کن زانکه نزدیک تو من به جز عفو تو عذرخواهی ندارم
9 به رویم نگه کن که بر درد عشقت به جز اشک خونین گواهی ندارم
10 ز عطار و از شیوهٔ او بگشتم که جز شیوهٔ چون تو ماهی ندارم