-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عجب دلی که به عشق بت است پیوسته عجبتر این که بتش پیش او است بنشسته
2 بمال چشم دلا بهترک از این بنگر مدو به هر طرف ای دل تو نیز آهسته
3 دو کف به سوی دعا سوی بحر میرانی نه گوهر تو به جیب تو است پیوسته
4 خنک کسی که ورا دست گرد جیب بود که او لطیف و سبک روح گشت و برجسته
5 اگر چه هر طرفی بازگشت در طلبش از آن طلب چو به خود وانگشت شد خسته
6 میان گلبن دل جان بخسته از خاری ببین دلا تو ز خاری هزار گلدسته
7 میان دل چو برآید غبار و طبل و علم هزار سنجق هستی ببین تو بشکسته
8 بیا به شهر عدم درنگر در آن مستان ببین ز خویش و هزاران چو خویش وارسته
9 نهاده هر دو قدم شاد در سرای بقا و زین بساط فنا هر دو دست خود شسته