-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه باک دارد عاشق ز ننگ و بدنامی که عشق سلطنت است و کمال و خودکامی
2 پلنگ عشق چه ترسد ز رنگ و بوی جهان نهنگ فقر چه ترسد ز دوزخ آشامی
3 چگونه باشد عاشق ز مستی آن می که جام نیز ز تیزیش گم کند جامی
4 چه جای خاک که بر کوه جرعهای برریخت هزار عربده آورد و شورش و خامی
5 تو جام عشق چه دانی چه شیشه دل باشی تو دام عشق چه دانی چو مرغ این دامی
6 ز صاف بحر نگویم اگر کفش بینی مثال زیبق بر هیچ کف نیارامی
7 ملول و تیره شدی مر صفاش را چه گنه نبات را چه جنایت چو سرکه آشامی
8 که خاک بر سر سرکا و مرد سرکه فروش که شهد صاف ننوشد ز تیره ایامی
9 به من نگر که در این بزم کمترین عامم ز بیخودی نشناسم ز خاص تا عامی