- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما هر چه آن ماست ز ره بر گرفتهایم با پیر خویش راه قلندر گرفتهایم
2 در راه حق چو محرم ایمان نبودهایم ایمان خود به تازگی از سر گرفتهایم
3 چون اصل کار ما همه روی و ریا نمود یکباره ترک کار مزور گرفتهایم
4 از هر دو کون گوشهٔ دیری گزیدهایم زنار چار کرده بهبر در گرفتهایم
5 اندر قمارخانه چو رندان نشستهایم وز طیلسان و خرقه قلم برگرفتهایم
6 زان چشمهٔ حیات که در کوی دوست بود تا روز حشر ملک سکندر گرفتهایم
7 برتر ز هست و نیست قدم در نهادهایم بیرون ز کفر و دین ره دیگر گرفتهایم
8 بر روی دوست ساغر و دست از میان برون از دست دوست باده به ساغر گرفتهایم
9 عطار تا بیان مقامات عشق کرد از لفظ او دو کون به گوهر گرفتهایم