-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 ما جان ز شوق وصل تو صد باره دادهایم قربانی توایم و بدین کار زادهایم
2 بر ما چو شانه تیغ زبانها کشیدهاند تا یک گره ز سنبل زلفت گشادهایم
3 گر دیگران ز آتش خشمت گریختند ما همچو شمع تا دم مردن ستادهایم
4 با ما چو چشم خویش تو در نقش بازیی ما با تو همچو آینه یکلخت و سادهایم
5 امشب که گریه نیست به آهیم مبتلا از آب جستهایم و در آتش فتادهایم
6 ای ابر لطف مرحمتی کن که غنچهوار پژمردهایم و دل به شکفتن نهادهایم
7 از ذره کمتریم چو اهلی به کوی تو لیکن به مهرت از همه عالم زیادهایم