ما به نظارهٔ رویت به از خواجوی کرمانی غزل 685

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ما به نظارهٔ رویت به جهان آمده‌ایم

1 ما به نظارهٔ رویت به جهان آمده‌ایم وز عدم پی به پِیَت نعره‌زنان آمده‌ایم

2 چون دل گمشده را با تو نشان یافته‌ایم از پی آن دل پرخون بنشان آمده‌ایم

3 گر برآریم فغان از غم دل معذوریم کز فغان دل غمگین بفغان آمده‌ایم

4 زخم شمشیر ترا مرهم جان ساخته‌ایم لیکن از درد دل خسته بجان آمده‌ایم

5 قامت از غم چو کمان کرده و دل راست چو تیر در صف عشق تو با تیر و کمان آمده‌ایم

6 بی تو از دوزخ و فردوس چه جوئیم که ما هم ازین ایمن و هم فارغ از آن آمده‌ایم

7 چون نداریم سکون بی‌نظر مغبچگان ساکن کوی خرابات مغان آمده‌ایم

8 اگر آن جان جهان تیغ زند خواجو را گو بزن زان که مبرا ز جهان آمده‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر