با لعل او ز جوهر جان در از خواجوی کرمانی غزل 678

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

با لعل او ز جوهر جان در گذشته‌ایم

1 با لعل او ز جوهر جان در گذشته‌ایم با قامتش ز سرو روان در گذشته‌ایم

2 پیرانه سر به عشق جوانان شدیم فاش وز عقل پیر و بخت جوان در گذشته‌ایم

3 از ما مجوی شرح غم عشق را بیان زیرا که ما ز شرح و بیان در گذشته‌ایم

4 چون موی گشته‌ایم ولیکن گمان مبر کز شاهدان موی میان در گذشته‌ایم

5 در آتشیم بر لب آب روان ولیک از تاب تشنگی ز روان در گذشته‌ایم

6 از ما نشان مجوی و مبر نام ما که ما از بیخودی ز نام و نشان در گذشته‌ایم

7 بر هر زمین که بی‌تو زمانی نشسته‌ایم صد باره از زمین و زمان در گذشته‌ایم

8 خواجو اگر چنانکه جهانیست از علو زو در گذر که ما ز جهان در گذشته‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر