-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلدادهایم وز پی دلدار میرویم با خون دیده و دل افگار میرویم
2 یاران به همتی مدد حال ما شوید کز این دیار بیدل و بی یار میرویم
3 ما را بحال خود بگذارید و بگذرید کز جور یار و غصه اغیار میرویم
4 گو پیر خانقاه بدان حال ما که ما از خانقه به خانهٔ خمار میرویم
5 منصوروار اگر ز اناالحق زدیم دم این دم نگر که چون به سر دار میرویم
6 تا چشم میپرست تو بیمار خفته است هر لحظهئی به پرسش بیمار میرویم
7 آزار مینمائی و بیزار میشوی دریاب کز بر تو به آزار میرویم
8 نی زر بدست مانده و نی زور در بدن زاری کنان ز خاک درت زار میرویم
9 با چشم در نثار باردوی ایلخان مشنو که بهر اجری و ادرار میرویم
10 گفتی که هست چارهٔ بیچارگان سفر چون چاره رفتنست بناچار میرویم
11 خواجو چو یار وعدهٔ دیدار داده است ما بر امید وعدهٔ دیدار میرویم