- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وز آن سوی رود از پس کارزار فرستاده بود آتبین ده سوار
2 نشانده همه بر درخت بلند که ناگه ز دشمن نیاید گزند
3 یکایک چو دیدند ناگه سپاه سوی آتبین بر گرفتند راه
4 که روی هوا سرخ و زرد و بنفش ز تابیدن رنگهای درفش
5 هوا سربسر بود نالد همی زمین از گرانی بنالد همی
6 همانا که خود شاه چین آمده ست کجا چین و ماچین به کین آمده ست
7 بیاراست پس آتبین با گروه فرستاد یکسر بنه سوی کوه
8 لب رود بگرفت و راه سپاه کشیدند دیده همه سوی راه