1 دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن گه منم باز پس از سایه و گه سایه ز من
2 ایکه چون سایه مرا مهر تو برداشت ز خاک چونکه بر داشتیم باز بخاکم مفکن
3 رچه خواهی بکن آزار دل زار مکن جام جم گر شکنی غم نبود دل مشکن
4 باغبان جامه درد همچو گل از دست رخت که بدور تو نگه کس نکند سرو و سمن
5 بقلم هم نکشد مثل تو صورتگر چین سرو نازی که بود لاله رخ و غنچه دهن
6 آفتابا بچمن گر گذری سرو صفت سجده قد تو چون سایه کند سرو چمن
7 اهلی از داغ بتان شرط وفا سوختن است یا بسوز از غم او یا ز وفا لاف مزن