-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم با دشمن و با دوست دل از کینه بشستیم
2 تا برق رخ ساقی ما در قدح افتاد دست از خود و از خرقه پشمینه بشستیم
3 المنه لله که بیک جرعه وصلت درد از دل و دل از غم دیرینه بشستیم
4 گر داشت دل ما قدری گرد کدورت بازآی که ما گرد ز آیینه بشستیم
5 پرخون مکن از زخم ستم سینه اهلی اکنون که بصد خون جگر سینه بشستیم
6 در ظلمتی که خضر بامید میرود ما هم امیدوار ببرق هدایتیم
7 اهلی طمع بخرمن عالم نمیکنیم ما خوشه چین خرمن شاه ولایتیم