دست در عشقت ز جان افشانده‌ایم از عطار نیشابوری غزل 589

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

دست در عشقت ز جان افشانده‌ایم

1 دست در عشقت ز جان افشانده‌ایم و آستینی بر جهان افشانده‌ایم

2 ای بسا خونا که در سودای تو از دو چشم خون‌فشان افشانده‌ایم

3 وی بسا آتش که از دل در غمت از زمین تا آسمان افشانده‌ایم

4 تا دل از تر دامنی برداشتیم دامن از کون و مکان افشانده‌ایم

5 دل گرانی کرد در کشتی عشق رخت دل در یک زمان افشانده‌ایم

6 چون نظر بر روی آن دلبر فتاد تن فرو دادیم و جان افشانده‌ایم

7 هرچه در صد سال می‌کردیم جمع در دمی بر دلستان افشانده‌ایم

8 چون ز راه نیک و بد برخاستیم دل ز بار این و آن افشانده‌ایم

9 چون دل عطار شد دریای عشق بس جواهر کز زبان افشانده‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment