ما که هرشب همچو شمع از از خیالی بخارایی غزل 305

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب در آتشیم

1 ما که هرشب همچو شمع از تاب و تب در آتشیم با خیال نرگست درعین بیماری خوشیم

2 سالها بودیم رقصان در هوایت ذرّه وار واین زمان افتاده چون گردی به روی مفرشیم

3 گه نشسته در عرق گه درتبیم از اشک و سوز مختصر یعنی که در عشقت به آب و آتشیم

4 گفته ای زلفم مکش ورنه بلا خواهی کشید هر بلایی کز سر زلف تو آید می‌کشیم

5 تا پی قید خیالی گرد گرد عارضت زلف چون زنجیر تو لیلی ست ما مجنون‌وَشیم

عکس نوشته
کامنت
comment