- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم گوش بگرفته به درویشی به سلطان آمدیم
2 همچو مورانِ حقیر از غایت تقصیر خویش سر به پیش انداخته پیش سلیمان آمدیم
3 تا مگر بویی بریم آخر ز درگاه قبول ره همه ره چون صبا افتان و خیزان آمدیم
4 مدّتی چون ذره سر گردان شدیم و عاقبت پای کوبان جانب خورشید تابان آمدیم
5 گرچه کمتر برده ایم از روی صورت ره به دوست نیست جز غم از ره معنی فراوان آمدیم
6 گو بشارت ده خیالی را به اسم بندگی خاصه این ساعت که ما خاص از پیِ آن آمدیم