-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما مست می لعل روان پرور یاریم سودا زدهٔ زلف پریشان نگاریم
2 برلعل لبش دست نداریم ولیکن تا سر بود از دامن او دست نداریم
3 گر بی بصران شیفتهٔ نقش و نگارند ما فتنهٔ نوک قلم نقش نگاریم
4 با روی تو فارغ ز گلستان بهشتیم با بوی تو مستغنی از انفاس بهاریم
5 چون نرگس مخمور تو مستان خرابیم چون مردمک چشم تو در عین خماریم
6 از آه دل سوخته با نغمهٔ زیریم وز چنگ سر زلف تو با نالهٔ زاریم
7 جان عاریت از لعل تو داریم و بجانت کان لحظه که تشریف دهی جان بسپاریم
8 گر زانکه دهن باز کند پستهٔ خندان پیش لب لعل تو ازو مغز برآریم
9 داریم کناری ز میان تو چو خواجو لیکن ز میان تو بامید کناریم