ما مست می لعل روان پرور از خواجوی کرمانی غزل 703

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ما مست می لعل روان پرور یاریم

1 ما مست می لعل روان پرور یاریم سودا زدهٔ زلف پریشان نگاریم

2 برلعل لبش دست نداریم ولیکن تا سر بود از دامن او دست نداریم

3 گر بی بصران شیفتهٔ نقش و نگارند ما فتنهٔ نوک قلم نقش نگاریم

4 با روی تو فارغ ز گلستان بهشتیم با بوی تو مستغنی از انفاس بهاریم

5 چون نرگس مخمور تو مستان خرابیم چون مردمک چشم تو در عین خماریم

6 از آه دل سوخته با نغمهٔ زیریم وز چنگ سر زلف تو با نالهٔ زاریم

7 جان عاریت از لعل تو داریم و بجانت کان لحظه که تشریف دهی جان بسپاریم

8 گر زانکه دهن باز کند پستهٔ خندان پیش لب لعل تو ازو مغز برآریم

9 داریم کناری ز میان تو چو خواجو لیکن ز میان تو بامید کناریم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر