1 مردیم ز غم تا بتو محبوب رسیدیم از خود بگذشتیم و بمطلوب رسیدیم
2 انصاف همین است که ما صبر نداریم هرچند که در صبر به ایوب رسیدیم
3 از خون شهیدان تو خوش معرکه گرم است ما نیز درین معرکه خوش خوب رسیدیم
4 مکتوبم اگر میبری ایباد روان باش کاینک من و جان از پی مکتوب رسیدیم
5 اهلی نرسیدیم ز یوسف بوصالی لیکن بغم و محنت یعقوب رسیدیم
6 چون دردمندان غمت دردی بصد جان میخرند بیدرد باشم من اگر درد ترا درمان کنم
7 پیرم چو اهلی ایجوان امروز میدان زان تست پیش آ که من چوگان صفت سردر سر میدان کنم