سوختیم از غم و این آتش پنهان از اهلی شیرازی غزل 409

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

سوختیم از غم و این آتش پنهان همه هیچ

1 سوختیم از غم و این آتش پنهان همه هیچ همه داغیم ز خوبان و بر ایشان همه هیچ

2 غنچه بخت مرا هیچ گل آخر نشکفت زخم‌های جگر و چاک گریبان همه هیچ

3 با حریفان دگر یار شد آن گل چه شگفت سعی باد و نفس مرغ سحرخوان همه هیچ

4 در سرم بود که در پای تو ریزم دل و جان وه که از داغ تو شد کار دل و جان همه هیچ

5 به جز از مهر و وفا هیچ نماند اهلی تخت و بخت و زر و مال و سر و سامان همه هیچ

عکس نوشته
کامنت
comment