-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما انا فتحنا الصلا بازآ ز بام از در درآ
2 ای بحر پرمرجان من والله سبک شد جان من این جان سرگردان من از گردش این آسیا
3 ای ساربان با قافله مگذر مرو زین مرحله اشتر بخوابان هین هله نه از بهر من بهر خدا
4 نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو از چون مگو بیچون برو زیرا که جان را نیست جا
5 گر قالبت در خاک شد جان تو بر افلاک شد گر خرقه تو چاک شد جان تو را نبود فنا
6 از سر دل بیرون نهای بنمای رو کایینهای چون عشق را سرفتنهای پیش تو آید فتنهها
7 گویی مرا چون میروی گستاخ و افزون میروی بنگر که در خون میروی آخر نگویی تا کجا
8 گفتم کز آتشهای دل بر روی مفرشهای دل می غلط در سودای دل تا بحر یفعل ما یشا
9 هر دم رسولی میرسد جان را گریبان میکشد بر دل خیالی میدود یعنی به اصل خود بیا
10 دل از جهان رنگ و بو گشته گریزان سو به سو نعره زنان کان اصل کو جامه دران اندر وفا