1 هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کنیم پیش در از طفیل سگان خوابگه کنیم
2 دزدیم هر طرف نظر از بیم مردمان وانگاه در رخ تو به دزدی نگه کنیم
3 روزی دو دیده چار نشد، وه که با تو چند در چار سوی راه تو دیده به ره کنیم؟
4 شطرنج عشق باز که ما بهر نرد تو خود را به مات گاه رسانیم و شه کنیم
5 نخست کن، ای فرشته، خط یار بهر ما باری چنین چو نامه خود را سیه کنیم
6 هان ای، حریف می خور و می، زنده ایم ما ور توبه مردن است، بیا تا گنه کنیم
7 صوفی و شیم و داد کله چون نمی دهیم به گر ز پای تابه مستان کله کنیم
8 رندان مفلسیم و اگر دسترس بود خمهای می سیل به هر کوی و ره کنیم
9 گفتی که «پر دهم دو سه گر، خسروا، خوری » در ماهه می بیار، مبادا که نه کنیم