- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
2 دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم
3 با گریه خونین من و خنده مهتاب آب رخی از شبنم و گل ریخته بودیم
4 از چشم تو سرمست و به بالای توهمدست صد فتنه ز هر گوشه برانگیخته بودیم
5 زان پیش که در زلف تو بندیم دل خویش ما رشته مهر از همه بگسیخته بودیم