ما را ز پردهٔ تو دل از از خواجوی کرمانی غزل 500

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ما را ز پردهٔ تو دل از پرده شد بدر

1 ما را ز پردهٔ تو دل از پرده شد بدر بردار پرده‌ای ز پس پرده پرده در

2 گر ماه خوانمت نبود ماه سرو قد ور سرو گویمت نبود سرو سیمبر

3 کس ماه را ندید که پوشد زره ز مشک کس سرو را نگفت که بندد چو نی کمر

4 لعل تو شکریست ازو رفته آب قند خط تو طوطیئیست پرافکنده برشکر

5 جانم ز تاب مهر تو شمعیست در گداز چشمم ز شوق لعل تو درجیست پرگهر

6 عنقای قاف عشقم و عشق تو گوئیا مرغیست هر دو کون در آورده زیر پر

7 چون صبر نیست کز تو نظر برتوان گرفت یکباره بر مگیر ز بیچارگان نظر

8 ور زانکه از درم نتوانی درآمدن باری ز دل چگونه توانی شدن بدر

9 هر گه که در برابر خواجو گذر کنی صد بار باز در دل تنگش کنی گذر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر