1 ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
2 دل بیمار شد از دست رفیقان مددی تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
3 آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
4 خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
5 مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
6 سایه طایر کم حوصله کاری نکند طلب از سایه میمون همایی بکنیم
7 دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم