1 آتشی نو در وجود اندرزدیم در میان محو نو اندرشدیم
2 نیک و بد اندر جهان هستی است ما نه نیکیم ای برادر نی بدیم
3 هر چه چرخ دزد از ما برده بود شب عسس رفتیم و از وی بستدیم
4 ما یکی بودیم با صد ما و من یک جوی زان یک نماند و ما صدیم
5 از خودی نارفته نتوان آمدن از خودی رفتیم وانگه آمدیم
6 قد ما شد پست اندر قد عشق قد ما چون پست شد عالی قدیم
7 پیشه مردی ز حق آموختیم پهلوان عشق و یار احمدیم
8 بیست و نه حرف است بر لوح وجود حرفها شستیم و اندر ابجدیم
9 سعد شمس الدین تبریزی بتافت وز قران سعد او ما اسعدیم