- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری کو طبیبی که شود چاره گرِ بیماری
2 بار هجر تو گران است مرا بر دل ریش که بیابیم شبی بر در خدمت باری
3 دل به سودای تو در باخته ام لیک چه سود که نکردی درم قلب مرا بازاری
4 تا قدم در حرم کعبهٔ تجرید زدیم سخن دوست شنیدیم ز هر دیواری
5 در چنین حال که افتاد خیالی از پای مگر از دست قبول تو برآید کاری