ما نداریم به غیر از جگرِ از خیالی بخارایی غزل 370

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری

1 ما نداریم به غیر از جگرِ افگاری کو طبیبی که شود چاره گرِ بیماری

2 بار هجر تو گران است مرا بر دل ریش که بیابیم شبی بر در خدمت باری

3 دل به سودای تو در باخته ام لیک چه سود که نکردی درم قلب مرا بازاری

4 تا قدم در حرم کعبهٔ تجرید زدیم سخن دوست شنیدیم ز هر دیواری

5 در چنین حال که افتاد خیالی از پای مگر از دست قبول تو برآید کاری

عکس نوشته
کامنت
comment