پیش تو غم دل که نهان بود از اهلی شیرازی غزل 1009

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم

1 پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم گفتیم صد افسانه و مقصود نگفتیم

2 پیکان نهانی که زدی بر دل مجروح تا خود ز دل سوخته ننمود نگفتیم

3 این همت ما بس که بامید تو جان را کردیم زیان و سخن از سود نگفتیم

4 خوشباش که گر قصه آن روی عرقناک گفتیم ولی لعل می آلود نگفتیم

5 اهلی نه تو امروز چنین کافر عشقی تا بود چنین بودی و تا بود نگفتیم

6 میان خار ملامت چو مردم چشمم نه مردمم اگر از این میان کناره کنم

7 مگو که ترک کن از عشق و شادزی اهلی نمی توانم اگر نی هزار باره کنم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر