1 ما گنج غمیم و غم ز حق خواسته ایم ظاهر همه عیب و باطن آراسته ایم
2 یاران غمیم و تا چو شبنم نگری بر خاک نشسته ایم و برخاسته ایم
1 جز داغ دلم چراغ شب نیست وز طالع تیره این عجب نیست
2 گر با سگت از ادب زنم دم او عفو کند ولی ادب نیست
1 هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا
2 من شکسته چنان تلخ کامیی دارم که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا