ما را ز آشنایان، غیر از از واعظ قزوینی غزل 287

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد

1 ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد با هیچ کس در این عهد، کس آشنا نباشد

2 چون چشم کس نپوشد، از روی خلق عالم؟ کامروز دستگیری، غیر از عصا نباشد!

3 باهم گر آشنایند خلق زمانه، اما با پاس آشنایی، کس آشنا نباشد

4 در کیسه چرک دنیا، کس را نباشد امروز تا سر بپای، خلقش، چون سنگ پا نباشد

5 سرمایه سعادت، خوی نکوست، ورنه سگ نیز در قناعت کم از هما نباشد!

6 ما را ز فقر بر سر، کار دگر فتاده است گو دولت جهان را، کاری به ما نباشد

7 آن را که پشت پا زد، بر عالم تعلق توفان چو کشتی نوح، تا پشت پا نباشد

8 تا ساخت واعظ ما، با دولت قناعت پروانه چراغش، کم از هما نباشد؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر