-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را ز آشنایان، غیر از جفا نباشد با هیچ کس در این عهد، کس آشنا نباشد
2 چون چشم کس نپوشد، از روی خلق عالم؟ کامروز دستگیری، غیر از عصا نباشد!
3 باهم گر آشنایند خلق زمانه، اما با پاس آشنایی، کس آشنا نباشد
4 در کیسه چرک دنیا، کس را نباشد امروز تا سر بپای، خلقش، چون سنگ پا نباشد
5 سرمایه سعادت، خوی نکوست، ورنه سگ نیز در قناعت کم از هما نباشد!
6 ما را ز فقر بر سر، کار دگر فتاده است گو دولت جهان را، کاری به ما نباشد
7 آن را که پشت پا زد، بر عالم تعلق توفان چو کشتی نوح، تا پشت پا نباشد
8 تا ساخت واعظ ما، با دولت قناعت پروانه چراغش، کم از هما نباشد؟