ما چو در سایهٔ از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1100

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

ما چو در سایهٔ الطاف خدا می باشیم

1 ما چو در سایهٔ الطاف خدا می باشیم هرچه باشند به ما ، ما به جهان می باشیم

2 دیگران در هوس نقش خیالند و ما نقش بندیم خیالی که مگر نقاشیم

3 نبود هیچ حجابی که به آن محجوبیم ور بود یکسر موئیش روان بتراشیم

4 گو همه خلق بدانند که ما سرمستیم از تو پنهان نبود در همه عالم فاشیم

5 زاهدان را به خرابات مغان نگذارید خانهٔ ماست که رندان خوش او باشیم

6 هرچه بینم همه دلبر خود می نگریم لاجرم یک سر موئی دل کس نخراشیم

7 در خرابات مغان سید سرمستانیم تا که بودیم چنین بود و چنان می باشیم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر