- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند نظاره جهان کردن آب را زیر که نهان کردن
2 رنج گوید که گنج آوردم رنج را باید امتحان کردن
3 آنک از شیر خون روان کردهست شیر داند ز خون روان کردن
4 آسمان را چو کرد همچون خاک خاک را داند آسمان کردن
5 بعد از این شیوه دگر گیرم چند بیگار دیگران کردن
6 تیز برداشتی تو ای مطرب این به آهستگی توان کردن
7 این گران زخمهای است نتوانیم رقص بر پرده گران کردن
8 یک دو ابریشمک فروتر گیر تا توانیم فهم آن کردن
9 اندک اندک ز کوه سنگ کشند نتوان کوه را کشان کردن
10 تا نبینند جان جانها را کی توان سهل ترک جان کردن
11 بنما ای ستاره کاندر ریگ نتوان راه بینشان کردن