1 بیدار شو ای دل که جهان میگذرد وین مایهٔ عمر رایگان میگذرد
2 در منزل تن مخسب و غافل منشین کز منزل عمر کاروان میگذرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
2 وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی
1 جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان مست کن جان را که تا اندررسد در کاروان
2 از خم آن می که گر سرپوش برخیزد از او بررود بر چرخ بویش مست گردد آسمان
1 کالی تیشبی آپانسو، ای افندی چلبی نیمشب بر بام مایی، تا کرمی طلبی
2 گه سیهپوش و عصا، که منم کالویروس گه عمامه و نیزهٔ که غریبم عربی
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به