- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو بیزار شو بیزار شو وز خویش هم بیزار شو
2 در مصر ما یک احمقی نک میفروشد یوسفی باور نمیداری مرا اینک سوی بازار شو
3 بیچون تو را بیچون کند روی تو را گلگون کند خار از کفت بیرون کند وآنگه سوی گلزار شو
4 مشنو تو هر مکر و فسون خون را چرا شویی به خون همچون قدح شو سرنگون و آن گاه دردی خوار شو
5 در گردش چوگان او چون گوی شو چون گوی شو وز بهر نقل کرکسش مردار شو مردار شو
6 آمد ندای آسمان آمد طبیب عاشقان خواهی که آید پیش تو بیمار شو بیمار شو
7 این سینه را چون غار دان خلوتگه آن یار دان گر یار غاری هین بیا در غار شو در غار شو
8 تو مرد نیک سادهای زر را به دزدان دادهای خواهی بدانی دزد را طرار شو طرار شو
9 خاموش وصف بحر و در کم گوی در دریای او خواهی که غواصی کنی دم دار شو دم دار شو