درخت وادی ایمن بنور عشق از اهلی شیرازی غزل 249

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

درخت وادی ایمن بنور عشق کسی است

1 درخت وادی ایمن بنور عشق کسی است اگرنه عشق بود هرچه هست خار و خسی است

2 چو صبح همنفس مهر آفتابی باش مزن به هر زه نفس زانکه زندگی نفسی است

3 خراب سیمبری باش و گنج زر بگذار که در خرابه عالم ازین متاع بسی است

4 دلی که عاشق شمعی بود چو پروانه اگر نسوخت نه عاشق بود که بوالهوسی است

5 کسی چو خضر بآب بقا رسد اهلی که یار تشنه لبی دستگیر باز پسی است

6 گر جام جم آیینه صفت عیب نما گشت هر آیینه یی را صفت جام جمی نیست

7 بازی نخوری اهلی از ایام که هرگز در دور فلک شیوه صاحب قدمی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment