-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ذوق سرمستان ز مخموران مجو حال مستان پیش مخموران مگو
2 آینه بردار و خود را می نگر تا ببینی جان و جانان روبرو
3 در ظهور است این دوئی او و ما او به ما پیدا و ما قائم به او
4 هر که چشمش غیر نور او ندید هر چه آید در نظر بیند نکو
5 می یکی و ساغر می صد هزار گاه در خم است گاهی در سبو
6 آن یکی در هر یکی خوش می نگر تا ببینی جان و جانان روبرو
7 نعمت الله راز مخموران مپرس میر رندان را ز سرمستان بجو