1 تاب بنفشه میدهد طرّهٔ مشکسای تو پردهٔ غنچه میدرد خندهٔ دلگشای تو
2 ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
3 من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی میکشم از برای تو
4 دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار گوشهٔ تاج سلطنت میشکند گدای تو
5 خرقهٔ زهد و جام می گر چه نه در خور همند این همه نقش میزنم از جهت رضای تو
6 شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو
7 شاهنشین چشم من تکیهگه خیال توست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
8 خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو