- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وز آن جا سپه سوی مکران کشید چو آگاهی از وی به مکران رسید
2 سپهدار مکران دگر باره باز فزون کرد و هرچیز آورد باز
3 پذیره شدش پیش و بردش همه ز دیبای چین و ز تاری رمه
4 وز آن خوردنیها که از پیش برد فزون برد و از خانه ی خویش برد
5 همی داشت یک ماه مهمان شاه به بزم و به گوی و به نخچیرگاه
6 سر ماه برخاست آواز نای پرستنده ای داشت برده سرای
7 بشد شاه مکران دو منزل به راه گرفت و بکشتش بداندیش شاه
8 به تاراج دادش همه کاخ و گنج نه شرم از خدای و نه پاداش رنج
9 یکی آتش از پیش او برفروخت نژادش سراسر به آتش بسوخت
10 به نوشان سپرد افسر و تخت اوی نگون کرد یکبارگی بخت اوی
11 ز پرده ببرد آن که بودش پسند چنین کرد پاداش آن مستمند