-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا زید بنده غم عشق به جان خواهد داشت سر به خاک ره آن سرو روان خواهد داشت
2 ای پسر، عهد جوانیست، زکوتی می ده روزگارت نه همه عمر جوان خواهد داشت
3 چشم و ابرو منما، زانکه بلا خواهد خاست فتنه گر دست بدان تیر و کمان خواهد داشت
4 بوسه ده، لیک به پروانه آن غمزه مده که ز شوخی همه عمرم به زیان خواهد داشت
5 می کشی خلق که از حسن خودم این سوداست مکن این سود که روزیت زیان خواهد داشت
6 توبه کردی ز جفا، نیست مرا باور، ازانک ناز خوبی و جوانیت بر آن خواهد داشت
7 گفتی، ار من بروم هیچ مرا یاد کنی این حکایت به کسی گوی که جان خواهد داشت
8 عشق را گفتم، دل راز نهان می دارد گفت، من دانم و او، چند نهان خواهد داشت
9 خسروا، از تو چرا صبر گریزانست چنین؟ چند ازین واقعه خود را به کران خواهد داشت