تا زید بنده غم عشق به از امیرخسرو دهلوی غزل 232

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

تا زید بنده غم عشق به جان خواهد داشت

1 تا زید بنده غم عشق به جان خواهد داشت سر به خاک ره آن سرو روان خواهد داشت

2 ای پسر، عهد جوانیست، زکوتی می ده روزگارت نه همه عمر جوان خواهد داشت

3 چشم و ابرو منما، زانکه بلا خواهد خاست فتنه گر دست بدان تیر و کمان خواهد داشت

4 بوسه ده، لیک به پروانه آن غمزه مده که ز شوخی همه عمرم به زیان خواهد داشت

5 می کشی خلق که از حسن خودم این سوداست مکن این سود که روزیت زیان خواهد داشت

6 توبه کردی ز جفا، نیست مرا باور، ازانک ناز خوبی و جوانیت بر آن خواهد داشت

7 گفتی، ار من بروم هیچ مرا یاد کنی این حکایت به کسی گوی که جان خواهد داشت

8 عشق را گفتم، دل راز نهان می دارد گفت، من دانم و او، چند نهان خواهد داشت

9 خسروا، از تو چرا صبر گریزانست چنین؟ چند ازین واقعه خود را به کران خواهد داشت

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر