تا زلف تو دلم را پا بستهٔ از خیالی بخارایی غزل 144

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد

1 تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد سرو قدت به شوخی صد فتنه در هوا کرد

2 روزی که عاشقان را تقسیم رزق کردند رخسار زرد و غم را عشق تو زآن ما کرد

3 تنها سگ درت را من نیستم دعاگو هر کاو شیند روزی دشنام او دعا کرد

4 هرچند راند خورشید از پیش صبحدم را چون صبح داشت صدقی باز آمد و صفا کرد

5 از دست غم خیالی بیگانه گشت از خویش یارب غم بتان را با ما که آشنا کرد؟

عکس نوشته
کامنت
comment