1 تا ترا جسم و جان شکار بود هر که را دل بود، فگار بود
2 کشت خال لب توام، آری مگس شهد زهردار بود
3 هر کسی کز لب تو می نوشد تا زید هم در آن خمار بود
4 آن زمانی که سوی تست دو چشم این دوا کاشکی دوچار بود
5 هر که در کوی شاهدان می خورد پیش ما مسجدش چه کار بود؟
6 پارسایی که چون جوانانست در نمازش کجا قرار بود؟
7 مست اگر دوزخیست، گو می باش عاشقان را ز توبه عار بود
8 غم مرا سوخت، ور چه شرح دهم بی غمان را کی استوار بود؟
9 گریه ام خوش نیایدت، آری شربت درد خوشگوار بود
10 در دلم با چنین روارو غم خرمی را چگونه بار بود
11 پای تو زین پس و سر خسرو عمر باید که پایدار بود