تا دردی درد او چشیدیم از عطار نیشابوری غزل 604

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

تا دردی درد او چشیدیم

1 تا دردی درد او چشیدیم دامن ز دو کون در کشیدیم

2 با هم نفسی ز درد عشقش در کنج فنا بیارمیدیم

3 بر بوی یقین که بو که بینیم زهری به گمان دل چشیدیم

4 گه در طلبش ز دست رفتیم گه در هوسش به سر دویدیم

5 در عالم پر عجایب عشق آوازهٔ او بسی شنیدیم

6 درمان چه‌کنیم درد او را کین درد به جان و دل خریدیم

7 عشقش چو به ما نمود ما را صد پرده به یک زمان دریدیم

8 نور رخ او چو شعله‌ای زد خود را ز فروغ آن بدیدیم

9 دیدیم که ما نه ز آب و خاکیم از هر دو برون رهی گزیدیم

10 چه خاک و چه آب کانچه ماییم در پردهٔ غیب ناپدیدیم

11 چون پرده ز روی کار برخاست از خود نه ازو بدو رسیدیم

12 پیوستگیی چو یافت عطار از ننگ وجود او بریدیم

عکس نوشته
کامنت
comment